۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

من آمده ام، وای وای

استاد محمدرضا لطفی روز پنچ شنبه مورخ 21 آذر ماه 1387 در جمع آخرین بازمانده ها از نسل ِ در حال انقراض ِ مشتاقان خود در تالار وحدت در زمینۀ "رابطۀ موسیقی و تحولات اجتماعی" به ایراد خطابه پرداخت <لینک تصاویر>. این خطابه که از نظر فن بلاغت به سیسرون، از نظر شور انقلابی به دانتون و از نظر علم السیاسه به چرچیل (وینستون) پهلو میزد، با تمتع از جذبه ای مولانا وار در مجالس سبعه، به ویل دورانت و 11 جلد تاریخ تمدن گفت: "زکی".
به گزارش خبربذار دهلچی، وی طبق روال همیشگی آنقدر موضوعات مهـم مطـرح کـــرد، آنقــدر موضوعــات مهــــــــم مطـــــــــــــرح کــــــــــــــــرد، آنقــــــــــــدر موضوعـــــــــــــــات مهـــــــــــــــــــم مطـــــــــــــــــــــرح کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد؛ که خبربذاران چاره ای جز این نداشتند که کلا بی خیال ِ انعکاس این همه حرف بی سر و ته ِ مهم شوند. وی در مقاله خود که می توان از آن به عنوان یکی از شاهکارهای تاریخ نگاری بشر از عصر پارینه سنگی به بعد یاد کرد در هر سطر حدود 50 سال تاریخ را از هر نظر به روش خرابات خوانی بررسی کرد.
استاد در سخن خوانی خود که در فضایی آکنده از سمّیمیت و دلکنده از عقلانیت ایراد می شد با اشاره به اهمیت دستیابی به انرژی هسته ای به عنوان یک تحول اجتماعی و نقش به سزای آن در شکل گیری جریان های موسیقایی، و نیز با دِوِلُپمان (بسط و گسترش) ِ تم ِ رابطۀ روحانی و معنوی استاد - شاگردی به شکل لیف کشیدن و شستشوی استاد در وان آب گرم، بار دیگر جریان ساز شدند و حماسه آفریدند.
استاد در راستای تحلیل "رابطۀ موسیقی و تحولات اجتماعی" اصلا توضیح ندادند که چرا و چه شد که به جای اجرای (فرضاً) چاوش 246 و چاوش 248 با همان گروه شیدای واقعی، بایست چاوش 6 و 8 را پس از سی سال با جمعی از جوانان که به قول خودشان شاید آن روزها هنوز به دنیا هم نیامده بودند؛ بازسازی کنند! آن هم با تحمل مرارت و سختی که فرموده اند بازسازی این دو اثر برایشان داشته است!(منبع: دفترچه راهنمای بیست و چهارمین جشنوارۀ موسیقی فجر، ص 5، پاراگراف 2، خط 5) البته جمعی از دوستداران استاد و اهالی موسیقی نیز برای همدردی با ایشان اعلام کردند که: "جناب استاد لطفی، واقعۀ سختی که بر شما رفت همۀ ما را متأثر نمود، برای ما نیز خیلی سخت بود ، خیلی، و لطفا ما را نیز در غم خود شریک بدانید". دهلچی نیز امیدوارست دست کم مبلغ قرارداد آن قدر باشد که بتواند تا حدی موجبات تسلای خاطر این استاد داغ دیده و بازماندگان این حادثۀ تأسفبار را فراهم آورد.
استاد همچنین در ادامۀ تحلیل "رابطۀ موسیقی و تحولات اجتماعی" با پراندن ِ کلمۀ بالابان، به شکلی ناگهانی به داستان فراموش نشدنی "نو بانگ کهن" و اختلافات حرفه ای و نیمه حرفه ایِ آقایان خسرو سلطانی و حسین علیزاده، مدولاسیون کردند و در اوج دراماتیک خطابه وحدتیه، پرسش سوزناکی طرح نمودند: "چه معنی دارد یک موزیسین بگوید من در جشنوارۀ فیلم فجر شرکت می کنم و چند دوره جایزه آن را می گیرم ولی در جشنوارۀ موسیقی فجر نه؟" و خلاصه خیلی پاچه تو پاچه شد جوری که دهلچی هم قاطی کرد!(حالا بماند...)
گزارش ها حاکی از آن است که همچنین استاد با یادآوری جا به جای این نکته که هر ناکجا و کجایی که ایشان رفته اند اثر مثبت گذاشته اند و جریان های مثبتی به راه افتاده، افزودند که این بار نیز خیل عظیم موسیقیدانان ِ آویزان که فقط نشسته اند یکی از راه برسد تا دنبالش راه بیفتند، طبق عادت معمول نتوانستند جلوی خود را بگیرند و به یک بارگی به حرکات پیش بینی نشده ای دست زده و موسیقی را با اردنگی به فصل تازه ای هُل دادند (البته اگر بازسازی گروه شیدای سی سال پیش را فصل تازه بنامیم و البته اگر موسیقی ایران را در استاد خلاصه کنیم و البته اگر ...).
برای آگاهی خوانندگان محترم به برخی از جریان های دیگری هم که استاد راه انداخته اند در ذیل اشاره می شود:
- جنبش معنوی - صمیمی شاگردان ِ کیسه کش استاد، در حمایت از استادانی که به نکات بهداشتی توجه نمی کنند اما علاقمند به رابطه معنوی هستند
- جمعیت دفاع از ارزش های بیست سال ترک وطن استاد، به هدف سپاسگزاری از همسویی استاد لطفی با جریان های اجتماعی داخل ایران حتی بیشتر از استادان در کشور مانده
- مجمع دوستداران "استاد در حمام"، به هدف ترویج و تحکیم فرهنگ عرفانی استاد – شاگردی و کمک به شاگردان در رسیدن به قله های دریافت های معنوی
- انجمن "بچه مثبت های مقیم آمریکا و اروپا" که تحت تاثیر حضور مثبت استاد در ایالات متحده و اروپا و همسویی شان با تحولات اجتماعی آنجا شکل گرفته است
- مرکز فرهنگی – هنری – انرژی – اجتماعی ِ "موسیقی و هسته"، در حمایت از همه چیز
- جنبش "تاریخ نگاران کیلویی"، با هدف خلاصه سازی تاریخ در سه کلمۀ "قبلا، خودم، فردا"
- تکان ِ (همه اش که نمیشه بگیم جنبش) هنری – علمی ِ "من آمده ام وای وای"، در راستای تلاش برای مطرح کردن وقت و بی وقت استاد
در بخش پرسش و پاسخ نیز همچنین استاد غرق در عوالم به یادماندنی، با ذکر خاطره ای هوس انگیز از کسب تجربیات روحانی معنوی به همراه استاد دوامی در حمام های آب گرم میناب، که دهلچی را به یاد تجربیات اساتید موسیقی مانهاتان همچون استاد "مادونا"، استاد "بیانسی" و استاد کامل "پاریس هیلتون" انداخت، اشاره کردند که "چون استاد دوامی بیش از 40 کیلو وزن نداشتند شخصا ایشان را بغل کرده و به جهت شستشو در وان حمام گذاشتم ". بیان این نکته حساس ضمن بررسی "مسایل موسیقی و تحولات اجتماعی" از سوی استاد که طی آن خاطر نشان کردند که وزن مناسب حالشان برای در آغوش گرفتن و به حمام بردن، چهل کیلوگرم بیشتر نیست، فضایی مملو از دلهره و ناامیدی را در میان بسیاری از دوستداران استاد به وجود آورد به طوری که پیش از تشکیل جنبش اجتماعی ِ "لاغری و رژیم غذایی دوستداران استاد"، کانون تکان ِ هنری - علمی " من آمده ام وای وای" اعلام کرد که استاد به طور حتم شکسته نفسی فرمودند و ایشان توانایی بلند کردن تا هفتاد و پنج شش کیلو را دارند ؛ خیالتان راحت. (با گواهی تأیید از رضازاده)


۲ نظر:

ناشناس گفت...

شما که اینقدر علاقه به نص مثلث پارسی دارید می دانید که در ایام قدیم اجانده به مردهای سیبیل کلفت تیکه می انداختند تا بلکه شاید...
فکر کنم استاد لطفی هم چشم شمارا گرفته که ایقدر به پر وپای او می پیچید بهر صورت اونشد ما هسیم در خدمت

Unknown گفت...

bravo bé doholchi ké ba tanze vaghéiat ra migouyad