وی در رفت و آمدهای میان ایتالیا و آلمان بیش از ۲۵۰ اثر سمفنیک تصنیف کرد که توسط بزرگترین ارکسترهای دنیا در بزرگترین شهرهای اروپا اجرا شدند. یک بار که از آلمان به ایتالیا میرفت، توانست در زوریخ جایزه بهترین رهبر ارکستر را در بزرگترین و معتبرترین مسابقهی بینالمللی رهبری ارکستر از آن خود کند. بار دیگر، از ایتالیا که به آلمان میرفت، راه خود را کج کرده به مادرید رفت و جایزه بهترین آهنگساز دنیا را ربود.
در همین ایام، تعطیلات آخر هفته را به مسکو و سن پطرزبورگ میرفت و نزد یکاتِرینا خالتورُوسکایا و دیمیتری درپیتیِویچ سمبلاُفسکی، استادان فوقالعاده سرشناس روس، رهبری کُر و بقیه چیزهایی که تا حالا نیاموخته بود را فرا میگرفت. در این سفرها، در راه بازگشت از روسیه به آلمان، در شهرهای نیژنیسکیارنودروفگورود و پولخسکایانادلاوسکینزکی (هر دو از شهرهای خیلی خیلی معروف به شمار میروند) از قطار پیاده میشد و آنسامبل های بادی بازنشسته های ارتش سرخ آنها را رهبری میکرد. وی در همین رفت و آمدها موفق شد از مدرسه موسیقی جولیارد آمریکا به دریافت بالاترین درجه دکترای موسیقی سراسر ایالات متحده آمریکا، با رتبه خیلی خیلی عالی، نائل شود. رساله او تحت عنوان «دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی: تحلیلی بر گوشه حاجی حسنی» با استقبال بینظیری از سوی هیئت ژوری قرار گرفت.
پس از دریافت مدرک دکترا، دانشگاههای مختلفی از او برای تدریس دعوت به عمل آوردند که او از میان آنها سه دانشگاه خیلی خیلی معتبر در شهرهای خیلی خیلی معروف اُفِن تاگِن هاوزنِ آلمان، فیل بیدریش ماخمِن تاگِ اتریش و ماسیمو دی فراراسکونیِ ایتالیا را برگزید و به زودی از سوی هر سه دانشگاه به او درجه پرفسوری اعطا کردند (لازم به ذکر است که این درجه را روی بازو نصب میکنند). او هرگز از تلاش دست برنداشت و، در همان حالی که ارکسترهای متعددی را در اقصا نقاط اروپا رهبری میکرد، از دانشگاه یورک کانادا، در زبانهای ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، روسی، اسپانیایی و پشتو فارغالتحصیل شد. سپس با مطالعه عمیق روانشناسی، جامعهشناسی، زبانشناسی، مردمشناسی، علوم سیاسی و حقوق در وقت ناهار و در سلف سرویس سه دانشگاه فوق، رساله دوم خود را تحت عنوان «ساختارهای تونال، ریتمیک و فُرمال ای قشنگ تر از پریا» به دانشگاه هاروارد ارائه داد و موفق به دریافت عالیترین درجه دکترا در موسیقی شناسی قمی (دومین دکترای وی) از این دانشگاه شد.
رحمان خالیوند بارها از سوی رهبران بزرگ ارکستر تشویق شده و مورد تفقد قرار گرفته است. هربرت فن کارایان یک بار به او گفته بود که جلیقه خیلی شیکی پوشیده است. زوبین مهتا نیز در آخر یک کنسرت دوستانه به پشت وی زده و گفته بود: «هرچی باشه یه جورایی همولایتی هستیم». وی هم اکنون در شهر سورکیوسون، در سواحل اقیانوس منجمد شمالی، ساکن است و در عالیترین کنسرواتوار این شهر به تدریس سلفژ بی صدا اشتغال دارد.