به گزارش خبربذاری دهلچی، به نقل از برخی سایت های خبری «حافظ ناظری فرزند شوالیه آواز ایران پیشنهاد یكی از كمپانیهای موسیقی جهان برای خرید یك قطعه ۱۳ دقیقهای از ساختههای خود او را كه برای اولینبار صورت گرفته در ازای پرداخت ۷۵۰ هزار دلار (۷۰۰ میلیون تومان) رد كرد.» <لینک خبر> در راستای این خبر عبدالپریش چلپی از نوادگان مولانا نامهای به وی نوشت که در فرازی از آن آمده است: «حافظ جان هر چند حالات شما در خبر پراکنی و نیز استغنای طبع تان - که بی شک به ابوی بزرگوارتان رفته است - در این مورد ستودنی است اما بد نیست با عنایت به داستان کنیز و خاتون در دفتر پنجم مثنوی معنوی، پیش از اعلام این خبر تمام جوانب قضیه را از نظر می گذارندید...» قطابنا مادونا نیز که به مولانا ارادت تمام دارد، در واکنش به این رویداد همراه لبخند ملیحی گفت: «جیگرتو!»
این خبر حیرت تمامی آگاهان، غافلان، سفها و عقلای جهان را نیز برانگیخته و به تفسیرهای متعددی دامن زده است. برخی آگاهان معتقدند که واکنش حافظ جوان به این پیشنهاد با نمرههای ریاضیات او در سالهای دبیرستان بیارتباط نیست، زیرا بنا به گزارشهای موثق، وی همواره در شمارش اعداد بالاتر از ۱۰۰۰۰ مشکل داشته است. جمعی نیز این عمل را از سوی تنها نوازنده موجود در جهان که می تواند به یک اژدها جواب آواز بدهد، امری کاملا طبیعی دانستهاند. یک مقام بلند سهپایه تصریح کرد که اقامت هشتساله حافظ در آمریکا، کشوری که امروزه پرچمدار عرفان و مسک نفس و بیاعتنایی به جیفه دنیوی در جهان به شمار میرود، در تربیت او مؤثر واقع شده است. جمعی دیگر از آگاهان نیز پیش بینی کردهاند که شاید این روش جدیدی در تعیین بهای بلیط باشد. به این صورت که با فرض اینکه در کنسرت آیندۀ ایشان این قطعه اجرا شود و به فرض که مابقی قطعات نیز کاملا بی قیمت باشند و کنسرت در سالنی با ظرفیت ۴۰۰۰ نفر برگزار شود، بهای هر قطعه بلیط عبارت خواهد بود از تقسیم عدد ۷۵۰ هزار دلار بر ۴۰۰۰ که میکند ۱۸۷ و نیم دلار، یعنی چیزی در حدود ۱۸۷۵۰۰ تومان! این آگاهان ابراز نظر کردهاند که به هر حال قیمت بلیط کنسرت بعدی حافظ (که وی آن را پروژه سمفونی رومی نامیده است) بهزودی خیلی چیزها را روشن خواهد کرد.
البته اکثر کارشناسان این خبر را با مراجعه به شاخهای از هنرهای سنتی ایران توجیه میکنند که در جهان به Empty Closing Art) ECA) شهرت دارد. گفته میشود در تاریخ اساطیریِ این هنر، اول بار کیکاووس شاه ادعا کرد که یک میلیون کنیز دلربا به او پیشنهاد کردند که نوشدارو به رستم ندهد، اما او نپذیرفت و داد (هرچند کمی دیر). بعدها نیز شمس تبریزی ادعا کرد که پیشنهاد ۷۰۰ هزار دینار طلای مولانا را در ازای فاش کردن اسرار خود بر او رد کرده و به التماسهای مشار الیه به اینکه «بگو بگو اسرار من، اسرار من» وقعی ننهاده است. در دوره ی معاصر ادعای ردکردنِ بیش از ۴۰۰ هزار دلار گزارش نشده. تاکنون رکورددار این هنر یک پشمک فروشِ سر پل تجریش بوده که در سال ۱۹۸۱ میلادی پیشنهاد مبلغ فوق را که در ازای افشای راز تهیه پشمکهای او از طرف یک «کمپانی پشمک» بسیار متعبر در جهان به او شده بود رد کرد. احتمال بهرهگیری از هنر ECA به خصوص از این جهت تقویت میشود که هنوز روشن نیست چرا حافظ جوان نام این کمپانی خیلی معروف و معتبر را فاش نکرده و هیچکس هم از او نخواسته است فاش کند. بعید نیست این امر با آمارِ بالای خبربذاران و برداران و خبرخوانان گاگول در کشور ارتباط مستقیم داشته باشد.
قطعه ۱۳ دقیقهای مذکور مربوط به طرح بزرگی است که حافظ جوان درباره آن چنین گفته است: «پروژه سمفونی رومی همانطور كه از نامش پیدا است، تلفیقی از موسیقی غرب و شرق است (سمفونی نماینده غرب و مولانا نماینده شرق) این پروژه درواقع تلاشی است برای ساخت نوعی موسیقی كه هم اصالت و عمق موسیقی شرق را نمایان كند و همزبان تكاملیافته موسیقی غرب را همراه داشته باشد.» متاسفانه وی به اینکه همچون کنسرت سال ۱۳۸۰ در سعدآباد آیا شماره تلفن موبایل جدید خود را در انتهای برنامه برای حضار اعلام میکند یا خیر اشارهای نکرد اما درباره این «برنامه بزرگ» گفت که امید دارد این طرح نفس تازهای در فضای تكراری و بیتحرك موسیقی باشد.
لازم به تذکر است که تلفیق موسیقی غرب و شرق یک ایده کاملا بدیع و نوظهور و حقیقتا نفس تازهای است. این نفس تازه را شاید اولین بار هندل - پس از خوردن سیر و پیاز فراوان ـ با اپرای خشایارشاه (اپرا نماینده غرب، خشایارشاه نماینده شرق) کشید. موتزارت هم خیلی به اینجور نفس کشیدنها علاقه داشت و اپرای «ربودن از حرمسرا» (اپرا نماینده غرب، حرمسرا نماینده شرق) و مارش آلاتورکا (از این به بعد خودتان شرق و غربش را پیدا کنید) را به همین دلیل ساخت. در قرن نوزدهم هم خیلیها این نفس تازه را دوست داشتند. مثلا ریشارد اشتراوس پوئم سمفنیک «چنین گفت زرتشت» را نوشت و ریمسکی کورساکف سوئیت سمفنیک «شهرزاد» را و سن سانس اپرای «سامسون و دلیله» را. جالب اینجاست که در قرن بیستم هم نفسکش زیاد بود، مثل خاچاطوریان، امینالله حسین، فکرت امیرف، حاجی بیکاف، قاراقارایف و دهها «اف» دیگر که مدام نفسهای تازه تازه میکشیدند. الان در ایران هم صد سالی میشود که آهنگسازان ایرانی در راستای در کردن این نفس تازه زورهای مبسوط میزنند. به این ترتیب، آگاهان تأکید دارند که عوض کردن فضای تکراری و بیتحرک موسیقی با این نفس تازۀ سیصدساله ثواب بزرگی است که اجر اخروی آن بیشتر از ۷۰۰ میلیون دلار میارزد (توصیه میشود برای کنسرت مذکور ماسک اکسیژن به همراه داشته باشید).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر